Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (899 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
germanist
U
دانشمند فرهنگ و زبان المانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
high dutch
U
زبان المانی
latinist
U
دانشمند در زبان وفرهنگ لاتین
germanism
U
اصطلاحات ویژه زبان المانی
vocabular
U
مربوط به فرهنگ لغات زبان
americanist
U
متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
A dictionary tell you what words mean .
U
فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
This dictionary is published(printed) in three volumes.
U
این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
homestay
U
خانواده مهمان دار
[کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
teutonic
U
از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
onomasticon
U
فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
learnted
U
دانشمند
oracle
U
دانشمند
sciential
U
دانشمند
pundit
U
دانشمند
learned
U
دانشمند
oracles
U
دانشمند
scholarly
U
دانشمند
sapient
U
دانشمند
savant
U
دانشمند
pundits
U
دانشمند
scientists
U
دانشمند
litterateur
U
دانشمند
scientist
دانشمند
mage
U
دانشمند
Germanic
U
المانی
germain
U
) : المانی
jerry
U
المانی
pandits
U
دانشمند هندی
walking library
U
شخص دانشمند
erudite
U
عالم دانشمند
morphologist
U
دانشمند مورفولوژی
literator
U
دانشمند نما
pandit
U
دانشمند هندی
German measles
U
سرخجه المانی
germanize
U
المانی کردن
germanization
U
المانی شدن
hans
U
المانی یاهلندی
polymath
U
دانشمند همه چیزدان
a highly esteemed scientist
U
یک دانشمند بسیار محترم
selenologist
U
دانشمند ماه شناس
volcanologist
U
دانشمند اتشفشان شناس
That is what I call a scientist . There is a scientist for you .
U
به این می گویند دانشمند
polyhistor
U
دانشمند بزرگ پایه
martyrologist
U
دانشمند تذکره شهدا
prosodist
U
دانشمند عروض وبدیع
polymaths
U
دانشمند همه چیزدان
stratigrapher
U
دانشمند چینه شناس
germanity
U
صفات ویژه المانی
land grave
U
کنت قدیم المانی
germanize
U
المانی ماب کردن
wagnerian
U
پیرو واگنرموسیقیدان المانی
junker
U
اصیل زاده المانی
wagnerite
U
پیرو واگنرموسیقیدان المانی
panzer
U
لشگر زرهی المانی
alemannic
U
لهجهء مخصوص المانی
hun
U
مخرب تمدن المانی
fokker
U
یکجورهواپیمای جنگی المانی
gotha
U
یکجورهواپیمای بزرگ المانی
schnauzer
U
سگ " تری یر "المانی نژاد
pfennig
U
مسکوک مسی المانی
teutonize
U
به المانی ترجمه کردن
metaphysician
U
دانشمند علوم ماوراء طبیعی
doberman pinscher
U
سگ پاسبان المانی متوسط الجثه
junker
U
جوان نجیب زاده المانی
kummel
U
نوشابه المانی زیره دار
Gothic
U
حروف سیاه قلم المانی
translator
U
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators
U
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
assembly
U
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
language
U
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language
U
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages
U
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages
U
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
host language
U
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
theologue
U
متخصص الهیات دانشمند علم دین
cosmologist
U
دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
He is the greatest scientist on earth.
U
بزرگترین دانشمند روی زمین است
compiler
U
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
landgravine
U
لقب برخی از شاهزادگان المانی است
rhenish
U
شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
hegelianism
U
مکتب فلسفی هگل فیلسوف المانی
lansquenet
U
سربازپیاده مزدورو المانی در سده هفدهم
thaler
U
یکنوع سکه بزرگ نقره المانی
goth
U
یکی از اقوام المانی قدیم بربری
snobol
U
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
linguo dental
U
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targetted
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress .
U
ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
theolog
U
دانشمند علم دین طلبه علوم دینی
groschen
U
سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
Marxism
U
روش فکری کارل مارکس فیلسوف المانی
pfenin
U
سکه مس المانی که ارزش ان برابراست با یک صدم ARK
jack johnson
U
د راصطلاح عامه سربازها نارنجک بزرگ المانی
mauser
U
یکجور تفنگ که ماوزرنام المانی اختراع کرده است
minnesinger
U
شاعر غزل سرای المانی درسدههای 21تا 41میلادی
modula
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language
U
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
professional slang
U
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed
U
ادم چرب زبان شیرین زبان
He is speechless (inarticulate).
U
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
bal
U
زبان ساده شده زبان اسمبلی
landgrave
U
لقب برخی از شاهزادگان المانی کنت زمین همان است
lombards
U
گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
interprets
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language
U
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib
U
چرب زبان زبان دار
interpreting
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic
U
زبان تازی زبان عربی
interpret
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages
U
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
kultur
U
فرهنگ
cultures
U
فرهنگ
dictionary
U
فرهنگ
lexicons
U
فرهنگ
dictionaries
U
فرهنگ
lexicon
U
فرهنگ
culture
U
فرهنگ
lowbrow
U
بی فرهنگ
culturing
U
فرهنگ
walking dictionary
U
فرهنگ متحرک
thesaurus
U
فرهنگ جامع
thesauruses
U
فرهنگ جامع
ministry of education
U
وزارت فرهنگ
ministry education
U
وزارت فرهنگ
dictionary
U
فرهنگ لغات
subculture
U
خرده فرهنگ
subculture
U
فرهنگ فرعی
subcultures
U
خرده فرهنگ
subcultures
U
فرهنگ فرعی
wordbook
U
فرهنگ لغات
word book
U
فرهنگ لغات
lexicon
[dictionary]
U
فرهنگ لغات
glossary
U
فرهنگ لغات
dictionary
U
فرهنگ لغات
national culture
U
فرهنگ ملی
dictionaries
U
فرهنگ لغات
educative
U
فرهنگ بخش
Arabic
U
فرهنگ عربی
rhyming dictionary
U
فرهنگ قوافی
vocabularies
U
فرهنگ لغات
abclution
U
فرهنگ ناپذیری
vocabulary
U
فرهنگ لغات
deculturation
U
فرهنگ باختگی
deculturation
U
فرهنگ زدایی
acculturation
U
فرهنگ پذیری
an a to a dictionary
U
ضمیمه فرهنگ
acculturate
U
فرهنگ پذیرفتن
data dictionary
U
فرهنگ داده ها
folklore
U
فرهنگ قومی
enculturation
U
فرهنگ اموزی
gazetteer
U
فرهنگ جغرافیایی
gradus
U
فرهنگ عروضی
graecism
U
فرهنگ یونانی
urbiculture
U
شهر فرهنگ
etymologicon
U
فرهنگ مشتقات
iranism
U
فرهنگ ایرانی
class culture
U
فرهنگ طبقهای
lexicography
U
فرهنگ نویسی
armenian
U
فرهنگ ارمنی
encyclopaedia
U
فرهنگ جامع
culture free tests
U
ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture bound tests
U
ازمونهای فرهنگ- بسته
culture fair tests
U
ازمونهای فرهنگ- نابسته
an a to a dictionary
U
ذیل یاملحقات فرهنگ
eeglish persian dictionary
U
فرهنگ انگلیسی به فارسی
chung shin sooyak
U
فرهنگ اخلاقی تکواندو
glossary
U
فرهنگ لغات دشوار
glossaries
U
فرهنگ لغات دشوار
lexical
U
وابسته به فرهنگ لغات
lexical
U
وابسته به فرهنگ نویسی
dictionary program
U
برنامه فرهنگ لغات
hellenist
U
متخصص فرهنگ یونان
scottish gaelic
U
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
slavicist
U
محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
Brahmin
U
آدم با فرهنگ از طبقات بالا
lexicography
U
فرهنگ نویسی واژه نگاری
occidentalism
U
پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
glossary
U
فرهنگ لغات فنی سفرنگ
Brahmins
U
آدم با فرهنگ از طبقات بالا
glossaries
U
فرهنگ لغات فنی سفرنگ
it is ministerial to culture
U
وسیله ترقی فرهنگ است
slavist
U
محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
philistia
U
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
intercultural
U
وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
philistine
U
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
culturist
U
فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
philistines
U
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
squats
U
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatting
U
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatted
U
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squat
U
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
rocketeer
U
هدایت کننده پرتابه یا موشک دانشمند پرتابه شناس
Recent search history
Forum search
1
Vintage style
1
tink and grow rich
1
affixation
3
Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3
Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3
Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
2
مهرآسا
2
دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2
دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1
معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com